مثل سایر شدن: و او تیغ بیرون کشید و همی زد تا بکشتش پس گفت: ’خذ من جذع مااعطاک’ و این سخن مثل گشت در عرب. (مجمل التواریخ والقصص ص 174) ، مشهور شدن. شهرت یافتن در صفتی: تویی کز نسل شاهان سرفرازی مثل گشتی چنین در عشقبازی. نظامی
مَثَل ِ سایر شدن: و او تیغ بیرون کشید و همی زد تا بکشتش پس گفت: ’خذ من جذع مااعطاک’ و این سخن مثل گشت در عرب. (مجمل التواریخ والقصص ص 174) ، مشهور شدن. شهرت یافتن در صفتی: تویی کز نسل شاهان سرفرازی مثل گشتی چنین در عشقبازی. نظامی
مال ستاننده. آنکه مال از دیگران گیرد. زر و سیم گیرنده از دیگران. خراج ستان. ضبط کننده دارایی و خواستۀ کسان: مر حاشیۀ شاه جهان را و حشم را هم مال دهنده ست و هم مال ستان است. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 9)
مال ستاننده. آنکه مال از دیگران گیرد. زر و سیم گیرنده از دیگران. خراج ستان. ضبط کننده دارایی و خواستۀ کسان: مر حاشیۀ شاه جهان را و حشم را هم مال دهنده ست و هم مال ستان است. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 9)